ژوئن
19

محدودیت‌های ذهنی

نتیجه آزمایشات بر حیوانات به سادگی به ما نشان می‌دهند که چطور محدودیت‌های ذهنی تحمیل شده از طرف محیط بر ما تاثیر می‌گذارد. آزمایشات انجام شده بر کَک، فیل و دلفین مثال خوبی هستند:

کک‌ها حیوانات کوچک جالبی هستند. آنها گاز می‌گیرند و خیلی خوب می‌پرند.
آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند.
اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می‌پرد.
پس از مدتی روی ظرف را سرپوش میگذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ میدهد.
کک می‌پرد و سرش به در ظرف می‌خورد و پایین می‌افتد.
دوباره می‌پرد و همان اتفاق میافتد! این کار مدتی تکرار می‌کند.
سر انجام در ظرف را بر می‌داریم و کک دوباره می‌پرد ولی فقط تا همان ارتفاع!
سرپوش برداشته شده درست است و محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می‌کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!

فیل‌ها را میتوان با محدودیت ذهنی کنترل کرد.
پای فیل‌های سیرک را در مواقعی که نمایش نمیدهند می‌بندند.
بچه فیل‌ها را با طناب‌های بلند و فیل‌های بزرگ را با طناب‌های کوتاه به نظر میآید که باید بر عکس باشد زیرا فیل‌های پرقدرت
به سادگی می‌توانند میخ طناب‌ها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمیکنند.
علت این است که آنها در بچگی طناب‌های بلند را کشیده‌اند و سعی کرده‌اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده‌اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می‌روند و میایستند آنها این محدودیت را پذیرفته‌اند!
نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته میشود.
دلفین به سرعت ماهیها را میخورد.
دلفین که گرسنه میشود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار میگیرند ولی این بار در ظروف شیشه‌ای.
دلفین به سمت آنها میآید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه‌ای به عقب رانده میشود پس از مدتی دلفین از حمله دست میکشد و وجود ماهیها را ندیده میگیرد.
محافظ شیشه‌ای برداشته میشود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در میآیند.
آیا میدانید چه اتفاقی میافتد؟ دلفین از گرسنگی میمیرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی میکشد!

از آنجا که نحوه عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما می‌توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما هم حدودیت‌هایی را می‌پذیریم که واقعی نیستند.
به ما می‌گویند یا ما به خود می‌گوییم نمیتوان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می‌شود.
محدودیت‌های ذهنی به محدودیت‌های واقعی تبدیل می‌شوند و به همان محکمی!
باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که “چه مقدار از آنچه ما واقعیت می‌پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟!”