جولای
15

فعل مخصوص

“راه” رفتنی ست …
“در” بستنی ست …
“حرف” زدنی ست …
“غصه” هم خوردنی…
هر چیز در زندگانی با فعل ِ مخصوص به خود تعریف می شود…
مثل راهی که باید رفت و دری که باید بست و حرفی که باید زد ،
غصه را هم باید خورد …
خوردنی را باید خورد دیگر …
مثل هر خوردنی دیگر…
غصه را باید خورد…
تا به وقت سیری…
یک وقت هایی آدمیزاد است و غصه هایش…
آدمیزاد است و حال زارش…
لازم است تنها باشد…
غصه اش را بخورد و مچاله شود در خودش…
برای غصه خوردن،
برای حال ِ زار هم باید وقت گذاشت…
زمان داد اصلا…
به آدم غصه دار زندگی تان نگویید خوب باش لطفا…
بس است دیگر …
غصه تا کی؟ …
آدم ها را به حال خودشان بگذارید…
آدم ها را نصیحت نکنید…
اینطور وقت ها آدمیزاد بد اخلاق است،
حوصله ی خودش را هم ندارد…
“نصیحت لازم” نیست…
تحمل ِ شنیدن تجربه های شخصی تان را ندارد…
زمان بدهید تا به وقت ش…
که خوب شود…
که از لاک ش بیرون بیاید…
وقت ِ خوشی نزدیک است …
“غصه هم می گذرد، آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند”…

هیچ دیدگاه

دیدگاهتان را بفرستید

دیدگاهی داده نشده است.

خوراک دیدگاه ها   نشانی بازتاب

دیدگاهتان را بیان کنید.