اکتبر
12

نمایشگاه جیتکس ۲۰۱۴ دبی

بزودی …..





سپتامبر
18

نمایشگاه ISAF 2014 استانبول

بزودی …….





سپتامبر
11

نمایشگاه CeBit 2014 استانبول

بزودی ………..





ژوئن
09

نمایشگاه ۲۰۱۴ GeSec دبی

بزودی ……





مارس
09

نمایشگاه CABSAT 2014 دبی

cabsat_2014

CABSAT بزرگترین همایش شرکتهای ارایه دهنده تجهیزات ارتباطی و بسترهای محتوای دیجیتالی





اکتبر
27

نمایشگاه جیتکس ۲۰۱۲ دبی

بزودی ……..





اکتبر
09

نمایشگاه جیتکس ۲۰۱۱ دبی

بزودی ……..





اکتبر
27

نمایشگاه جیتکس ۲۰۱۰ دبی

با اراده حق تعالی آماده پذیرش سفر به جهت شرکت در نمایشگاه جیتکس ۲۰۱۰ شدم . برای ویزا اقدام کردم و ویزا دو روز بعد آماده شد . در دقایق پایانی در آخرین لحظات برای بلیط هم اقدام کردم و بلیط تهیه کردم . ناصر در مشهد جهت انجام پیگیری کارهای شخصی مقیم شده بود . کلید دفترش در دبی را برای اقامت امانت گرفتم . با وجود مشکلات اقتصادی و کاری فراوان برای رفتن دو دل بودم ، اما پذیرفته بودم و جای بازگشت نداشت !

روز اول ۱۸ اکتبر : با وجود گذشت دو روز از مدت نمایشگاه روز سوم ساعت ۱۵:۰۰ با هواپیمایی آسمان به دبی پرواز کردم . قبل از پرواز به آقای مهندس ظهوریان (کامپیوتر ۲۰۰۰) برخوردم و با احوالپرسی ایشان پذیرفتند که در طول سفر در کنار هم باشیم . مدتهای مدیدی بود همدیگر را ندیده بودیم . پرواز با ۱۵ دقیقه تاخیر انجام شد . حدود ۴۰ دقیقه با ایشان گفتگو کردم که ایشان بعلت خستگی به قسمت انتهای هواپیما ، که عاری از مسافر بود رفت و مشغول استراحت شد . منهم مشغول شنیدن موسیقی کلاسیک در طول پرواز شدم . بعد از نشستن هواپیما و باز شدن درب هواپیما متوجه بالا بودن میزان گرما مخصوصا درجه شرجی بودن هوای دبی شدم . به قسمتEye Check و بعد از بررسی پاسپورت و ویزا به سمت درب خروج رفتم . تصمیم داشتم با اتوبوس به دفتر ناصر بروم اما وسط راه بعلت عرق زیاد که از پاچه شلوار در حال ریزش بود ! منصرف و به سمت تاکسی های فرودگاه رفتم . ساعت پرترافیک شهر دبی بود و خیلی توی ترافیک ماندم و بهمین علت هزینه ۵۲ درهمی برایم آب خورد !

با ورود به دفتر ناصر متوجه هوای دم کرده دفتر شدم که غیر قابل تحمل بود ، سریعا کولر را آتیش کردم و لباسها را از تن کندم ! سری به یخچال زدم و لیستی از کمبودها تهیه کردم . بعد از کمی خنک شدن روانه بازار شدم و کمی خرید کردم . کارت ۵۰ درهمی شارژ du خریداری کردم و گوشی را فعال کردم اما دیدم اپراتور عرب میگه : شما باید مجددا خط خود را برای سال جدید فعال کنید (Renew) ! یعنی اینکه مجبور شدم مبلغ ۵۵ درهم دیگر به du بپردازم ! ! ! برای دوربین دیجیتالی که برای گرفتن عکس جهت تحقیقات نیاز داشتم مجبور به خرید حافظه ۲ گیگابایت ۶۵ درهمی شدم ! با آذوقه هایی که خریداری کرده بودم تقریبا در شب اول ۲۵۰ درهم به جیب عرب های دبی پرواز کرد ! چون صبحانه و ناهار نخورده بودم و روده بزرگه داشت روده کوچیکه رو می بلعید ! مجبور شدم ۲۰ درهمی هم خرج شرکت آمریکایی KFC مستقر در خلیج سنتر کنم و یک پرس مرغ سوخاری تناول نمایم ودلی از عزا در آوریم ! البته جیب مبارک بعلت حداقل ۲۷۰ درهم خرج یک شبه کاملا عزادار شده بود ! ! !

ساعت حدود ۲۰:۳۰ ناصر خان تماس گرفت و تا از استقرارم مطمئن شود . با تغییر برنامه ساختمان از حیث تردد می بایست قبل از بسته شدن درب خودم را به دفتر می رساندم (یعنی ساعت ۲۳) و اگرنه تا صبح پشت درب می ماندم ! ! ! و این برای من کم خواب اصلا خوب نبود و مخصوصا که شارژ اینترنت دفتر هم در غیاب ناصر خان به اتمام رسیده بود و دفتر بی اینترنت بود ! بهرحال حدود ساعت ۱۰ به دفتر رفتم و آماده خوابیدن شدم ! تنها سرگرمی من گوش کردن به رادیوهای امارات بود و موسیقی های ذخیره شده روی گوشی موبایلم . به سختی خواب رفتم …….

روز دوم ۱۹ اکتبر : حدود ساعت ۷ صبح بیدار شدم ولی از آنجایی که تا ساعت شروع نمایشگاه (یعنی ۱۰ صبح) زمان کافی داشتم روی کاناپه خواب شو دفتر در افکار خودم غوطه ور بودم که با انداختن کلید به درب دفتر (ساعت ۷:۳۰) ناگهان شوکه شدم ! سریعا لباس مناسب به تن کردم و رفتم جلو درب ، اما کسی نبود ! ظاهرا طرف مقابل با احساس اینکه کسی در دفتر مستقر می باشد از ماندن و جوابگویی صرف نظر کرده بود ! ! ! زدم زیر دوش و اصلاح صورت ، بعد هم چایی داغ و صبحانه و آماده شدم برای رفتن به نمایشگاه . هنوز ساعت نزدیک ۹ بود . تصمیم گرفتم پیاده تا ایستگاه مترو یعنی برجمان سنتر بروم ولی قبل از حرکت کارت اتوبوس (RFID) را توسط دستگاه مستقر جلو کوچه دفتر ناصر ۵۰ درهم شارژ کردم و آرام ، آرام رفتم . وقتی به مترو رسیدم دیدم از گرما و شرجی هوا لباس به تنم چسبیده ! وارد ایستگاه مترو شدم و سوار بر دومین مترو بدون راننده جهان ! بسیار خنک و تمیز و در اندک زمانی با کمترین مبلغ به نمایشگاه رسیدم . چون سال قبل برای شرکت در نمایشگاه Register کرده بودم ، در نتیجه نمایشگاه برایم Free (مجانی) بود .

حال جیتکس ۲۰۱۰ :

GITEX Shopper 2010 که بزرگترین گردهمایی شرکت و سازمان های فعال درعرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات است از تاریخ ۱۶ تا ۲۳ اکتبر سال جاری در دوبی برگزار می شد .این دوره از نمایشگاه جیتکس با مشارکت بیش از ۳۵۰۰ شرکت از ۶۵ کشور جهان در مساحتی بالغ بر ۱۰۵ هزار متر مربع برگزار شده بود و بیش از ۲۵ هزار محصول جدید ارائه شده بود . برگزارکنندگان نمایشگاه GITEX Shopper 2010در تلاشند تا در سال جاری این نمایشگاه را به بزرگترین بازار محصولات الکترونیکیhi-tech در خاورمیانه مبدل سازند.

حضور پرتعداد اعراب و هندی‌ها در این نمایشگاه تا حدودی عنوان بین‌المللی آن را به همایشی منطقه‌ای تبدیل کرده بود. نام مایکروسافت در میان لیست حاضران دیده می‌شد و از طرف بزرگ ‌ترین غول نرم‌افزاری دنیا، علی فراماوی مدیر منطقه‌ای خاورمیانه و آفریقا با اصالت مصری به جیتکس آمده بود . البته مانند دو سال گذشته استیو گوگن‌هایمر از شاخه تولید OEM‌ مایکروسافت سخنرانی کوتاهی در نمایشگاه داشت. مارک زوکربرگ بنیانگذار شبکه اجتماعی فیس‌بوک، خواهر خود رندی زوکربرگ را به کرانه خلیج فارس فرستاده بود و خود در این نمایشگاه حاضر نشد. مدیرعامل HCL به همراه مدیر بخش ارتباطات اوراکل هم از دیگر نام‌های این نمایشگاه بودند که در همایشی با عنوان GITEX Global Leaders Summit دیدگاه‌های خود در مورد مسایل پیش روی دنیای ICT به اشتراک گذاشتند.

نمایشگاه جیتکس امسال در نبود بزرگان فناوری، امسال دارای حامیانی از هند است و شاخص‌ترین آنها یعنی HCL Infosystems یکی از پشتیبانان استراتژیک این نمایشگاه محسوب می‌شود. گفتنی است نمایشگاه GITEX Shopper هرساله همزمان با هفته جیتکی در دوبی برگزارمی شود اما درسال جاری به مناسبت سی امین سالگرد برگزاری این مراسم ، تغییرات گسترده ای دراین نمایشگاه اعمال شده بود و این نمایشگاه هرساله نه تنها در خاورمیانه بلکه از شمال آفریقا و شبهه قاره هند بازدیدکنندگان بسیاری را به خود جلب کرده بود .

جیتکس در جشن سی سالگی با وجود اینکه در جذب غول‌های فناوری اطلاعات ناکام ماند اما همچنان با تمرکز بر متحدان سنتی خود تلاش می‌کند تجربه‌ای متفاوت در سال‌های بحران داشته باشد. تلاشی که تاکنون چندان هم بی‌نتیجه نبوده و حداقل توانسته نام‌هایی مانند مایکروسافت و اوراکل را به پایتخت تفریحی امارات در قلب منطقه سیاست‌ زده خاورمیانه بکشاند. اگرچه نوید بازگشت سال‌های طلایی جیتکس از آن به گوش نمی‌رسد اما شاید آن را بتوان تضمینی هر چند موقت برای بقای این نمایشگاه عربی عنوان کرد. این نمایشگاه که در سال‌های گذشته با رویکردی دانش ‌محور و با هدف معرفی فناوری‌های نوین بستر مناسبی برای نمایش آخرین دستاوردهای حوزه ICT بود در پی عواملی مانند بحران اقتصادی و همچنین جایگاه خاورمیانه به عنوان یکی از بازارهای نوظهور و تا حدودی ثروتمند، به سمت اهداف تجاری تغییر جهت می‌دهد و باید دید با گرایش حاضران در این نمایشگاه به سمت بازاریابی و بازرگانی سرانجام جیتکس چه خواهد بود. با توجه به پایان رکود اقتصادی نتیجه هر چه باشد حد و اندازه جیتکس را مشخص خواهد کرد. روندی که از این پس در جیتکس اماراتی‌ها ماندگار خواهد شد.

از مهم‌ترین موضوعاتی که امسال مورد توجه قرار من قرار گرفت نوآوری‌های ایجاد شده در زمینه ارتباطات بود که مباحث بی‌سیم بخش عمده‌ای از آن را به خود اختصاص داده بود. جریان‌های ایجاد شده در بازار فناوری اطلاعات نیز با هدف معرفی آنها به بازارهای منطقه‌ای مورد تاکید قرار می‌گیرند.

مایکروسافت که سال گذشته تمام توان خود را روی معرفی ویندوز هفت متمرکز کرده بود امسال پلتفرم‌های موبایل را جایگزین دسکتاپ‌ها کرده بود و Windows Phone 7 را در جیتکس به نمایش گذاشت. البته این شرکت برنامه‌های دیگری را هم در لیست فعالیت‌های خود قرار داده بود که شامل معرفی سرویس‌های ابری و کینکت برای XBOX بود. به طور کلی میتوانم بگویم مایکروسافت امسال را در حوزه آنلاین گذراند چراکه نمایش کاربردهای اینترنت اکسپلورر ۹ و Windows Live بخش قابل توجهی از برنامه‌های این شرکت در جیتکس را پوشش داده بود و نسخه لایو و آنلاین کینکت نیز به طور کامل معرفی شده بود .

اینتل با اینکه امسال فناوری‌های زیادی برای نمایش داشت اما وارد جیتکس نشد. مباحث ارتباطی و شبکه‌های بی‌سیم همچنین پلتفرم جدید اینتل به نام Sandy Bridge می‌توانستند مخاطبان زیادی داشته باشند که اینتل از این موضوع صرف نظر کرد !

یکی از امیدهای مجریان جیتکس برای افزایش کیفی نمایشگاه امسال حضور سامسونگ بود که برخی از «ترین‌های» خود را در معرض دید قرار داده بود. عمده تمرکز سامسونگ در بحث تلویزیون‌ها و مولتی‌ مدیا بود . اخباری که تاکنون توسط بزرگ ‌ترین تولید‌ کننده تلویزیون در جهان منتشر شده نشان می‌دهد سامسونگ در زمینه مباحث جدید این حوزه مانند پخش سه ‌بعدی و نحوه نمایش LED دستاوردهای قابل توجهی داشته که آنها را در جیتکس به نمایش گذاشته بود. به عنوان مثال مدل C9000 نوعی تلویزیون سه ‌بعدی با فناوری LED است که به همراه سینمای خانگی HTC9950 سامسونگ در معرض دید بازدیدکنندگان قرار گرفته بود . قطر این تلویزیون تنها ۹/۷ میلی‌متر است و ریموت کنترل آن نیز دارای یک صفحه ‌نمایش سه‌ اینچی است. بدنه این تلویزیون دارای جلای تیتانیومی است و در طراحی آن به انواع دکورهای خانگی توجه شده است. پردازنده این تلویزیون برای پردازش تصاویر سه‌ بعدی یکی از قوی‌ ترین مدل‌های موجود است و از اغلب فرمت‌های تصویری رایج پشتیبانی می‌کند. در برخی از این مدل‌ها امکان دسترسی به اینترنت نیز گنجانده شده به طوری که مدل C6900 نیز یک مدل باریک دیگر است که می‌تواند سایت‌هایی مانند فیس‌بوک و توییتر را نمایش دهد و به طور مستقیم محتوای منتشر شده در وب ‌سایت‌های ویدیویی مانند یوتیوب را پخش کند. اما برترین نمایش سامسونگ به بزرگ‌ ترین نمایشگر سه‌بعدی LED اختصاص داشت. تلویزیون مدل C8000 یک مدل ۶۵ اینچی است که قدرت پردازش تصاویر سه‌ بعدی را دارد. قطر این تلویزیون نیز تنها ۲۳ میلیمتر است که با توجه به اندازه صفحه‌ نمایش آن مقدار قابل توجهی است. سامسونگ علاوه بر این تلویزیون‌ها فناوری‌های جدید خود را روی سینماهای خانگی، دوربین‌های تصویربرداری و پخش‌ کننده‌های صوتی نیز به نمایش گذاشت. البته سامسونگ در زمینه بزرگ ‌ترین‌ها بدون رقیب نبود و در سوی دیگر نمایشگاه پاناسونیک قرار داشت که همانند سال گذشته بزرگ‌ ترین تلویزیون پلاسما را  نمایش گذاشته بود. اندازه این تلویزیون ۱۵۲ اینچ بود که با فناوری LED ساخته شده است . این نمایشگر غول‌پیکر از پخش سه‌بعدی پشتیبانی می‌کند.

با توجه به اینکه اغلب تولید‌کنندگان و صاحبان فناوری ترجیح می‌دهند از نمایشگاه کامپیوتکس به عنوان فرصتی برای معرفی محصولات خود استفاده کنند چندان پررنگ ظاهر نشده‌ بودند. با این حال می‌توان در میان آنها برخی چهره‌های شاخص را دید. یکی از این برندها PNY‌ بود که کارت‌های حرفه‌ای تدوین و مدل‌های Quadro را نمایش گذاشته بود. این کارت‌ها در هر دو رده مشتریان عادی و حرفه‌ای معرفی شده بود. یکی دیگر از نکاتی که در مورد PNY می‌توان گفت، عرضه ماژول‌های حافظه و فلش درایوها است. فلش درایوهای این شرکت تحت برند HP به فروش خواهند رسید. البته PNY گفته است که به دنبال شرکای تجاری در خاورمیانه به جیتکس خواهد آمد و فرصت‌های همکاری را در اولویت قرار خواهد داد.

کینگستون امسال نیز به طور مستقیم در جیتکس حاضر نشد و مانند سال‌های گذشته ترجیح داد محصولات خود را از طریق کانال‌های فروش خود معرفی کند. با این حال این شرکت اعلام کرده در جیتکس تمرکز ویژه‌ای روی درایوهای SSD خواهد داشت و بنا به گفته این شرکت دیگر ظرفیت ذخیره‌سازی اهمیت ندارد و این سرعت انتقال است که مورد توجه قرار می‌گیرد. درایو‌های جدید SSD با سرعت انتقال بالای ۲۵۰ مگابایت در ثانیه که مجهز به فناوری نسل سوم USB‌ هستند فرصت مناسبی را برای نفوذ هر چه بیشتر در بازارهای منطقه توسط کینگستون فراهم خواهند کرد.

بحث شناسه‌های امنیتی یا RFID در جیتکس ۲۰۱۰ وارد فاز جدیدی شده بود . اغلب صنایع تولیدکننده هولوگرام و کارت‌های شناسایی روش‌های جدیدی را در این نمایشگاه معرفی کرده بودند که با توجه به آخرین دستاوردهای در زمینه چاپ نوری تولید شده بودند‌ .

غرفه اپسون در نمایشگاه امسال هم فضای قابل توجهی را به خود اختصاص داده بود. اپسون اعلام کرده بود که در پنج حوزه جدید وارد جیتکس خواهد شد که شامل بخش آموزش، بهداشت، بانکداری، عمومی و یک بخش عجیب با نام مشتری ‌مداری می‌شود. البته محصولات اپسون در هر یک از این حوزه‌ها جداگانه نیز معرفی شده بود که شامل انواع متنوعی از پرینترها، اسکنرها و سایر محصولات بود.

رقابت آنتی‌ ویروس‌ها در این دوره جدی ‌تر از سال گذشته بود. شرکت‌های بزرگی مانند ESET و سیمانتک در نمایشگاه حضور داشتند. شرکت ESET اعلام کرده بود که امنیت هوشمند را در جیتکس به طور کامل نشان خواهد داد. از سو دیگر مک‌ آفی هم اعلام کرده بود که نسل بعدی پلتفرم‌های امنیتی را وارد جیتکس خواهد کرد.

برندهای سخت‌افزاری شناخته ‌شده در زمینه قطعات در جیتکس اگرچه به طور مستقیم دیده نمی‌شدند اما از طریق نمایندگان خود حضور چشمگیری در این نمایشگاه داشتند. به عنوان مثال گیگابایت از طریق نماینده فروش منطقه خاورمیانه به نام گلدن سیستم در جیتکس حضور داشته و از این فرصت بیشتر برای اهداف تجاری استفاده می کرد. برندهای دیگری مانند لاجیتک و زوتاک هم این روش را برگزیده‌ بودند. در مقابل، رقیب کهنه‌کار گیگابایت هم در این نمایشگاه به شکل دیگری حاضر شده بود. اسوس اعلام کرده بود در یکی از نمایشگاه‌های حاشیه‌ای به نام جیتکس‌شاپر که برای فروش محصولات در نظر گرفته شده، محدوده وسیعی از محصولات خود مخصوصا لپ‌تاپ‌ها را عرضه خواهد کرد.

ادامه دارد ……





مارس
08

سقوط در اعماق خلیج !

جهت قرارداد کاری فی مابین شرکت (اعمار سیستم) و یکی از دوستان من که مقیم کشور امارات هست (آقای محمود شهرتی) با مهندس عبدی روز جمعه مورخه ۷/۱۲/۱۳۸۸ ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر عازم کیش – دبی شدیم . یکی از دوستان و همکاران قدیمی مهندس عبدی (آقای یزدی) با پرواز صبح مشهد – کیش عازم شده بود و درنمایشگاه و فروشگاه سامسونگ که متعلق به آقای مهندس ناصر چرم چی می باشد ، منتظر ملحق شدن به ما بود (البته ناصر خان در دبی بودند) . پرواز متعلق به هواپیمایی تابان و هواپیما از نوع توپولف که خیلی فرسوده به نظر می رسید . پرواز با تاخیر انجام شد و به خاطر همین تاخیر به پرواز آخر کیش – دبی نرسیدیم و مجبور شدیم شب را در محل اداری ناصر خان بگذارنیم . شب باران شدیدی کیش را شست . صبح با تاخیر خیلی زیاد که ناشی از نبودن سرویس تاکسی بود نتوانستیم به پرواز اول کبش برسیم . به دفتر کیش ایر رفته و برای پرواز ساعت ۱ بعدازظهر به مقصد دبی جا رزرو کنیم و در این فاصله به یکی از مراکز فروش (بازار پردیس) رفتیم و ساعاتی را آنجا گذارندیم و سپس برای پرواز به فرودگاه برگشتیم . فرودگاه بین اللملی کیش بسیار گرم و پر از مگس ! ! ! پس از مراحل تایید پاسپورت و ویزا سوار هواپیما شدیم . هواپیمای کیش ایر از نوع فوکر ۵۰ با ظرفیت ۵۰ مسافر .
اطلاعات :
فوکر ۵۰ جانشین هواپیمای موفقF-27 فرنشیپ است که امروزه در خطوط هوایی ایران بعنوان هواپیمای توربوپراپ منطقه ای فعالیت می کند. تاریخ ساخت فوکر ۵۰ به سال ۱۹۸۳ بر می گردد، زمانیکه شرکت فوکر برای اولین بار از طراحی هواپیمای ۵۰ نفره با نام فوکر۵۰ و جت صد نفره فوکر ۱۰۰ پرده برداشت. فوکر۵۰ بر اساس بدنه هواپیمای F-27-500 ساخته شده ولی دارای تغییرات اساسی است . در صدر تغییرات موتور توربوپراپ پرات اند ویتنی PW125 6 تیغه ای است که باعث افزایش %۱۲ سرعت کروز و برد هواپیما و کاهش مصرف سوخت شده است. از دیگر تغییرات آن می توان به سیستمهای اویونیک (الکترونیک پروازی) جدید و کابین شیشه ای و استفاده محدود از مواد (کمپوزیت) مرکب اشاره کرد.
نمونه اولیه فوکر ۵۰ بر اساس (F-27 با وجود اینکه %۸۰ قطعات جدید و یا بهبود یافته بود) ساخته شده و اولین بار در ۲۸ دسامبر ۱۹۸۵ به پرواز در آمدند. گواهینامه پرواز فوکر ۵۰ در می۱۹۸۷ دریافت شده و شرکت لوفت هانزا سیتی لاین بعنوان اولین مشتری در آگوست همان سال هواپیمای خود را تحویل گرفت. مدل پایه فوکر ۵۰ ، سری ۱۰۰ می باشد. این مدل دارای حداکثر سرعت کروز ۵۳۲ کیلومتر در ساعت و سرعت اقتصادی آن ۴۵۴ کیلومتر در ساعت می باشد. سقف پرواز آن ۲۵۰۰۰ پا بوده و برد آن با ۵۰ نفر مسافر ۲۰۵۵ کیلومتر می باشد. سری ۱۲۰ نیز مدل ۴ دره ( بجای ۳ دره سری ۱۰۰) است. مدل دیگر فوکر ۵۰ سری ۳۰۰ می باشد که دارای موتورهای قویترPW127B با قدرت ۲۰۵۰ کیلو وات بوده که حداکثر سرعت گشتزنی آن را به ۵۲۶ کیلومتر در ساعت می رسانند. برد این مدل با ۵۰ نفر مسافر اندکی کمتر از سری ۱۰۰ و حدود ۲۰۳۳ کیلومتر است.
داخل کابین تمیز و نو به نظر می رسید . آسمان تقریبا صاف بود و اکثر مسافران غیرایرانی بودند (چینی ، فلیپینی ، هندی ، پاکستانی که برای تغییر ویزا Change Visa به کیش مسافرت می کنند) و هواپیما با پرواز در ارتفاع ۲۰۰۰ پایی داخل ابرها به سمت امارات متحده عربی پیش رفت که بعد از ۴۵ دقیقه پرواز در فرودگاه دبی به زمین نشست . بعداز نشستن و هدایت به طرف اسکن چشم (چشم نگاری به جای انگشت نگاری) (Eye Check) و بعد از اسکن چشم سپس به سمت سالن تایید ویزا و پاسپورت رفتیم . جالب اینجاست که بقیه ای ملیت های دیگر همراه با ما ، بدون هیچ کنترلی از کنار ما رد می شدند ؟ ؟ ؟ ! ! !
توی صف اول آقای مهندس عبدی و بعد آقای یزدی و بعد من قرار گرفته بودم . اونها با هم احضار و با هم تایید شدند و به سمت سالن خروجی رفتند تا نوبت من شد . عرب اماراتی که مسئول تایید ویزا بود ، نگاهی به من کرد و به زبان انگلیسی و با لهجه عربی گفت : This Visa is not Valid ! (این ویزا بی اعتباره !) که من با شنیدن این جمله شوکه شدم و گفتم : What ? ! ،
اونهم منو به یکی از مامورین قسمت ویزا معرفی کرد و اونهم با دیدن ویزای من آن را مچاله کرد و داخل سطل زباله انداخت ! منهم با ناباوری داشتم رفتار این عرب اماراتی را نظاره می کردم !
سپس منو به طرف قسمت مخصوصی که مختص بررسی بیشتر ویزا و پاسپورت بود هدایت کردند . آنجا به آقای مهندس عبدی زنگ زدم و جریان را گفتم . ایشان هم به دفتر آژانس در مشهد تماس گرفتند تا پیگیری شود . آنجا با بررسی بیشتر به من اعلام کردند که اسم شما در لیست ویزا ها نیست ! ! !
مرد جوان پاکستانی که ظاهرا مسئول آن قسمت بود ، آمد و از من سوال کرد که ویزای شما بی اعتبار است و اعلام کرد که شما باید Deport ! ! ! (اخراج ! ! !) شوید و منو به قسمت دیگری هدایت کرد . بین راه گفتم من یک نسخه دیگر از ویزا دارم و آنرا به او نشان دادم ، که او هم با دیدن ویزا آنرا مچاله کرد و داخل سطل زباله انداخت ! ! ! سپس پاسپورت و بلیط منو به مسئول مربوطه داد و اونهم بلیط اوپن منو ساعت وتاریخ زد ! ! !
در این موقع آقای مهندس عبدی اومدند به قسمت مربوطه و با هم گفتگو کردیم و به ایشان گفتم که شما راحت باشید و بروید دنبال کارها و نگران من نباشید و اینجور اتفاقها در اینجور سفرها تقریبا یک امر طبیعی محسوب میشه و ایشان هم با پرداخت مبلغ پول ایرانی و درهم اماراتی خداحافظی کردند و رفتند . بلیط من برای ساعت ۲۰:۱۵ اوکی شده بود و من می بایست به سالن دیگری برای برگشت به ایران می رفتم . یکی از پرسنل در اداره اقامت و ویزا مستقر در فرودگاه دبی خانم ایرانی (سوپروایزر) بودند که به زبان های مختلفی آشنایی داشتند (انگلیسی ، اردو و …..) . با کمک ایشان توانستم برای رفع مشکلم از ایشان کمک بخواهم و ایشان هم کمال همکاری را انجام دادند . ناصر خان با من تماس گرفتند و گفتند : من کسی که مقیم امارات هست را برای ضمانت می آورم و شما هم ویزای ارجنت صادر کنید که متاسفانه نپذیرفتند ! ! !
ناصرخان گفتند که احتمالا منهم امشب با شما به کیش خواهم آمد و منهم اعلام کردم که منتظر شما در فرودگاه هستم که با هم پرواز کنیم . با کمک پرسنل ایرانی سوار بر مینی بوس مخصوص شدم و به سالن دیگری برای برگشت به ایران هدایت شدم . در سالن ترانزیت با بقیه مسافرین انتظار پرواز رو می کشیدم . به هواپیمایی که با آن از کیش به دبی آمده بودم فکر می کردم و خبر ناگوار سقوط یکی از این هواپیما های فوکر ۵۰ متعلق به کیش ایر را در ذهنم می گذراندم .
خبر : ۲۱ بهمن ۱۳۸۲
هواپیمای فوکر ۵۰ متعلق به شرکت هواپیمایی کیش‌ایر صبح امروز پس از حدود نیم ساعت پرواز از جزیره کیش در نزدیکی فرودگاه شارجه با ۴۵ نفر سرنشین سقوط کرد و متلاشی شد.
به گزارش ایسنا، پرواز شماره ۷۱۷۰ کیش‌ایر با ۳۹ مسافر که ۱۳ نفر از آنها ایرانی بودند، ساعت ۱۰ و ۳۴ دقیقه به مقصد شارجه از جزیره کیش پرواز و ساعت ۱۱ و ۱۰ دقیقه به وقت تهران در نزدیکی فرودگاه این شهر پس از تقاضای فرود اضطراری به سمت چپ منحرف شد و سقوط ‌کرد.
سازمان هواپیمایی کشور در این زمینه بعد از ظهر امروز با صدور اطلاعیه‌هایی با تایید سقوط هواپیمای فوکر ۵۰ تعداد سرنشینان این هواپیما را ۴۵ نفر اعلام کرد.
بر اساس این گزارش تعداد مسافران هواپیما ۳۹ نفر و گروه پرواز شش نفر بودند که شامل ۱۳ نفر از جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ نفر از هند، همچنین از مصر چهار نفر، از فیلیپین و الجزایر هر کدام دو نفر و از کشورهای کامرون، بنگلادش، سودان، سوریه، نیجریه و نپال هر کدام یک نفر بودند. در این زمینه خبرنگار ایسنا با مدیر روابط عمومی سازمان هواپیمایی کشوری برای پی بردن به علت وقوع این سانحه و دیگر جزئیات آن تماس گرفت اما وی ارائه پاسخ را به زمان کسب اطلاعات بیشتر از سوی استاندارد پرواز این سازمان موکول کرد.
همچنین تلاش خبرنگار ما برای تماس با مسوولان هواپیمایی کیش‌ایر بی‌نتیجه ماند و کسی حاضر به پاسخ‌گویی در این‌ زمینه نشد.
اما مدیر پشتیبانی شرکت هواپیمایی کیش‌ایر (دفتر مرکزی) به خبرنگار ایسنا گفت:« دو مسافر ایرانی از سانحه‌دیدگان این پرواز زنده‌اند.» کاپیتان ایرج خرم افزود:« در این هواپیما از مقامات و مسئولان کشوری کسی حضور نداشته است.»
وی زمان بررسی دقیق وقوع حادثه را بعد از ارائه گزارش کمیسون بررسی سانحه اعلام کرد.
خرم تصریح کرد:« گزارش مهندس پرواز حاکی از آن است که هواپیما قبل از پرواز نقص فنی نداشته، در غیر این صورت اجازه پرواز به آن داده نمی‌شد.» ستادی به همین منظور در سازمان هواپیمایی کشوری تشکیل شده است. همچنین تیم اعزامی به منظور شرکت در جلسات بررسی سوانح که از سوی سازمان هواپیمایی کشور امارات متحده‌عربی تشکیل ‌شده به منطقه اعزام شده است.
هواپیمای فوکر ۵۰ ساخت هلند است و معمولا برای حمل مسافر در مسافت‌های نسبتا کوتاه مورد استفاده قرار می گیرد و گنجایش ۶۰ مسافر را دارد. به گزارش خبرنگار ایسنا، بسیاری از کارگران اهل کشورهای مختلف آسیا که در امارات کار می‌کنند، به منظور برآوردن شرایط ویزای خود و گذراندن تعطیلات به کیش سفر می‌کنند، تعداد زیادی از مسافران پرواز ۷۱۷۰ کیش‌ایر ظاهرا به همین منظور و تغییر ویزا (Visa Change) به جزیره کیش که کوتاه‌ترین فاصله را با این کشور دارد، سفر کرده‌ بودند.
هر چند که گفته می‌شود جعبه سیاه هواپیما پیدا شده، اما هنوز علت اصلی سقوط آن اعلام نشده است، این در حالی است که سازمان هواپیمایی کشوری در اطلاعیه خود گفت که هواپیما درخواست فرود اضطراری کرده است، اما برخی منابع گفتند که هواپیما در حدود پنج دقیقه‌ای به فرودگاه شارجه برای فرود خود را آماده کرده اما پس از دور زدن فرودگاه در فاصله بین شارجه و عجمان بر بال چپ به زمین برخورد و متلاشی شده است. این حادثه جدیدترین مورد از حوادث هوایی است که صنعت هوایی کشور در سال‌های اخیر با آن مواجه بوده است.
بسیاری از این حوادث به نواقص فنی هواپیماهای فرسوده‌ای که این شرکت‌ها مورد استفاده قرار می‌دهند، نسبت داده می‌شود. بر اساس این گزارش سقوط فوکر ۵۰، سیزدهمین سانحه هوایی بزرگ کشور در دو دهه اخیر است.
بعد از سیر این حادثه در ذهنم و تماشای ۷۲ ملل در فرودگاه که منتظر پرواز خویش بودند ، دیدم روده بزرگه داره روده کوچیکه رو میمکه ! به سمت رستوران ها رفتم ، جایی که رستوران حاتم ایرانی هم آنجا شعبه ای دارد ، اما با دیدن قیمت غذاها یکه خوردم ! به همان KFC قناعت کردم . به شما هم توصیه میکنم که در هر کجای دنیا بودید حتما از محصولات کنتاکی استفاده نمایید . واقعا که خوشمزه هست ……
بعداز صرف غذا شروع به گردش در ترمینال فرودگاه کردم و سری به فروشگاهها زدم . در بخش مواد غذایی ، شیشه های الوان و رنگی مشروبات الکلی چشم ها رو خیره می کرد . تنوع کالا و قیمت مناسب باعث میشه که مسافران ، آخرین درهم های موجود خودشون رو خرج کنند (در واقع در امارات جا بذارند و بروند !) . در بخش فروش عطر که واقعا آدم از دیدن معروفترین عطرهای موجود و رایحه دل انگیز آنها بیهوش میشه ! ما که قدرت خریدنش رو نداریم ، فقط اکتفا می کنیم به استفاده از نمونه عطر و اسپری آن به سر و صورت و گردن و لباس …..! که بعد از خروج از محوطه آنجا ، رایحه ۱۰۰ تا عطر رو با خود به یدک می کشیم ! ! !
هنوز ساعتی از صرف غذا نگذشته که چشمم به بستنی افتاد و هوس کردم . رفتم و سفارش دادم و شروع کردم به خوردن که با دیدن مبلغ آن روی قبض پرداخت (۲۰ درهم) اخمهام توی هم رفت و بخشی از بستنی به ناگهان از گلویم پایین رفت که احساس کردم لوله مری در جا منجمد شد ! با پرداخت وجه نگاهی غضب آلود به فروشنده که یک دختر تایلندی بود ، کردم و مشغول خوردن شدم . انصافا که در ایران چنین بستنی وجود نداره !
بعد از صرف بستنی شروع به قدم زدن دربخشی از بهشت برین اعراب کردم و تفحص در احوال رفتار و آداب آنها . دیدن این همه ملیت و قوم در کنار هم بدون هیچ گونه اعتراضی و تعرضی نسبت به یکدیگر نشان از حاکمیت یک سیستم با اقتدار هست .با اعلام تابلو جهت پذیرش مسافر در صف قرار گرفتم و به ناصر خان زنگ زدم ، که کجا هستین ؟ که گفتن : دارم میام . با آمدن ایشان و احوالپرسی متوجه شدم که پرواز ایشان با من نیم ساعت تفاوت دارد ، با ایشان هماهنگ کردم که در فرودگاه کیش منتظر ایشان خواهم بود تا با همراهی ایشان به محل سکونت ایشان برویم . وقتی داشتم از پلکان هواپیما بالا می رفتم باران نم نم شروع به بارش و آسمان ابری و باد سردی می وزید که نشان از بد بودن شرایط آب و هوایی می داد . پرواز طبق ساعت انجام شد .مشتریان این پرواز هم مانند پرواز صبح اکثرا تایلندی و فیلیپینی و هندی و پاکستانی و ……. بودند که برای تعویض ویزا به کیش مسافرت می کردند .
سمت راست و در ردیف دوم کابین نشسته بودم و پای راستم رو روی پای چپم انداخته بودم و مشغول خواندن SMS های گوشی موبایلم بودم . حدود ۱۰ دقیقه از پرواز می گذشت و تقریبا به سقف پروازی خود رسیده بود . مهماندار خانم در ردیف جلو من نشسته بود و در انتظار اعلام عادی شدن وضعیت هواپیما جهت پذیرایی از مسافران بود . بعلت بدی هوا کمی در تلاطم بودیم . نور رعد و برق گاهی کابین هواپیما رو کاملا روشن می کرد ، انگار که کسی داخل هواپیما از فلاش عکاسی استفاده می کند ! که نشان از نزدیک شدن به یک هوای طوفانی بود …….
من در حال خودم بودم که ناگهان هواپیما با شدت و ناگهانی به سمت چپ متمایل شد ! و دماغه هواپیما به سمت بالا رفت و سپس هواپیما به سمت بال چپ خود متمایل شد و شکل و شمایل سقوط به سمت اعماق خلیج گرفت ! در اثر شدت تکان وارده و تمایل شدن هواپیما به اطراف و باز شدن صندوق ها بخشی از توشه مسافران از قسمت بالای سرمسافران در بر سرشان فرو ریخت ! صدای جیغ و فریاد که ناشی از ترس مرگ بود ، فضای کابین رو پوشش داده بود ، زوزه موتور وصدای قرچ و قورچ اسکلت کابین هم به ترسناک شدن جو کمک می کرد !
حدودا دو دقیقه و بیست ثانیه وضعیت هواپیما در حالت Stall بود و همه فریاد می کشیدند و محکم به صندلی هواپیما چسبیده بودند ! کم کم هواپیما با تغییر مسیر و میزان ارتفاع ، تقریبا در حالت نرمال قرار گرفت . مهماندار خانم با چشمهایی از حدقه درآمده ، که ترس برآن حاکم بود مرتب به طرف مسافران خیره می شد و اعلام می کرد : که چیزی نیست ! مسافر کنار دستی من که یک پسر جوان حدودا ۲۵ ساله بود تقریبا در حالت غش قرار داشت و از ترس محکم به من چسبیده بود و پلک نمی زد ! باوجود خنک بودن داخل کابین تقریبا همه خیس عرق بودند و رنگ از رخسار همه پریده بود ! عده ای از دخترهای خارجی مشغول گریه و زاری بودند و باقی هم در سکوتی که ناشی از ترس بود ، در خود فرو رفته بودند !
بعد از قرار گرفتن هواپیما در شرایط نرمال ، مهماندار زن و مرد پرواز سعی می کردند با خونسرد نشان دادن خود ، مسافران را آرام کنند . سرمهماندار که مرد مسن و خوشرویی بود از همه بخاطر هوای بد عذرخواهی می کرد و با روی خوش سعی در طبیعی نشان دادن پرواز می کرد . مهمانداران مشغول پذیرایی شدند ، اما تقریبا ۸۰% مسافران از خوردن و آشامیدن سرباز زدند ! بزور توانستم مسافر بغل دستی رو مجاب به خوردن آبمیوه کنم ! بنده خدا تا آخر پرواز هیچ صحبت نکرد و بعلت پایین آمدن فشارش در وضعیت مناسبی نبود . با کوچکترین تکان هواپیما ، سکوت حاکم بر کابین تبدیل به وحشت سرا می شد !
در مدتی که مشغول صرف آذوقه بودم به مسئله مرگ های معلق فکر میکردم . تنها چیزی که ذهن مرا به خود مشغول کرد این بود که از زمانی که مسافران متوجه شدند که هواپیما در حال سقوط است تا لحظه ای که هواپیما در حالت نرمال قرار گرفت ، بر تک تک مسافران چه گذشت.
چه فکری می کردند وچه حالی داشتند. برخی معتقدند که در چنین شرایطی اکثر مسافران قبل از برخورد هواپیما با زمین به دلیل سکته قلبی که ناشی از ترس است جان خود را از دست می دهند. برخی هم شوکه شده و امکان هر گونه عملی را از دست می دهند .
اما این سوال، سوالی است که هر کسی می تواند از خودش بپرسد و عکس العمل خود را در آن شرایط حدس بزند . هرچند که تا جای من و آن ها نباشید نمی توانید حدسی نزدیک به واقعیت داشته باشید اما همین هم غنیمت است .در چنین پروازی ، معمولاً مسافران از هر قشری و با هر طرز فکری هستند، بی شک عکس العمل هر کدام نیز با دیگری متفاوت خواهد بود .
مسافر چنین پروازی اگر جوان باشد حتماً به آرزو هایش می اندیشد . به کارهایی که پیش رو داشته و دیگر فرصتی برای انجامش نیست . به تمام لحظه هایی که به بطالت گذرانده و بیهوده سپری کرده است . به گناهانی که از روی نادانی انجام داده است . به آینده ای که هرگز فرا نخواهد رسید . به همه روزهایی که می توانست در پیش داشته باشد و به خدا .
اگر سالمند باشد به تمام عمری که گذشت می اندیشد . به ساعات و روز ها و سال هایی که گذشتند و انگار همین دیروز یود که تازه نوجوان بودو دنبال دفترو کتاب مدرسه می رفت و می آمد . به تمام خاطرات خوب و شیرینش می اندیشد و آهی می کشد که زمانش فرا رسید اما انتظارش را نداشته است . به توشه اش می اندیشد و می ترسد که کافی نباشد و به او می اندیشد .
اگر زن باشد حتماً قبل از هر چیز به خانواده اش می اندیشد و این که بعد از او چه می کنند و برای ناراحتیشان غصه خواهد خورد و به او می اندیشند.
اما چیزی که برای همه مسافران پروازهای ابدی یکسان است این است که در این فاصله کوتاه تمام خاطرات خود را مرور خواهند کرد و زندگیشان مانند پرده سینما از جلوی چشمانشان می گذرد. هر چه خود را برای مرگ آماده کنی و برای رفتن سبک باشی ولی دل کندن یکباره و بدون آمادگی قبلی از تمام تعلقات دنیایی سخت خواهد بود ، حتی برای برخی غیر ممکن است. شاید تصور کنید که اگر شما جای یکی از مسافران بودید حتماً در این دقایق پایانی توبه می کردید و عذر تقصیر می خواستید اما همین مورد به ظاهر ساده برای خیلی ها محقق نمی شود . توفیق توبه نعمتی است که خداوند به هر کس نخواهد داد .برخی این قدر شوکه می شوند که فراموش می کنند . برخی نیز از ترس اختیار خود را از دست می دهند و قدرت تحلیل و تصمیم خود را از دست می دهند ، چطور ممکن است در یک لحظه و زیر چنین فشار روانی به این فکر بیفتند ؟ !
بالاخره هواپیما در فرودگاه کیش به زمین نشست . جلو درب هواپیما ، سرمهماندار باز هم از کلیه مسافران در حال عذرخواهی و پوزش بود . دو جوان را دیدم که بعداز پیاده شدن مشغول بوسیدن زمین شدند و جملاتی می گفتند که برایم نامفهموم بود . بعلت نزدیک بودن درب جلو به کابین خلبان ، موقع پیاده شدن از روی پلکان نگاهی به خلبان کردم . ایشان مشغول بدرقه مسافران با چشم های خویش بود و احساس رضایت از این که هواپیما را سالم به زمین نشانده بود از چهره اش هویدا بود ، هرچند تعداد خیلی زیادی از مسافران با نگاه های اهانت آمیز به خلبان نگاه می کردند !
بعد از مهرخوردن پاسپورت مشغول تماس با ناصرخان شدم که به ایشان اطلاع بدهم که با این شرایط هوایی به کیش نیایند که متاسفانه طبق معمول نتوانستم از شهر الکترونیکی کیش با دوبی ارتباط برقرار کنم ! ! !
نگاهی به اطراف که انداختم متوجه چهره های بهم ریخته مسافران شدم که با ناباوری از زنده بودن خود لذت می بردند ! در واقع عمر دوباره به آنها عطاء شده بود . دو جوانی که سمت چپ من در کابین با من همراه بودند ، با کارمندان هواپیمایی درگیری شدید لفظی پیدا کرده بودند و دست به یقیه شده بودند ! یکی از مسافران که یک خانم ایرانی بود و در قسمت انتهاء هواپیما نشسته بود ، با یک حالت رخوت و سستی که نشان از پایین بودن فشار بود و اشک می ریخت ، جلب توجه می کرد !
سعی کردم که با ناصر خان تماس بگیرم اما موفق نشدم . با آقای مهندس عبدی تماس گرفتم ، اما باز هم تماس ناموفق ! ! ! بخاطر بیماری قلبی ناصرخاان خیلی نگران پرواز ایشان بودم ! تا اینکه مهندس عبدی با من تماس گرفت و من هم جریان پرواز را به ایشان اطلاع دادم که ایشان هم بسیار متاثر شدند و درخواست کردم که ناصرخان را از این پرواز منصرف کنند ! توی فرودگاه کیش نشستم و به قیافه های وحشت زده مسافران این پرواز نگاه می کردم !
گر چه سقوط ها همیشه بد می باشند ولی گاه باعث خوشبختی آنها که جان سالم به در برده اند می شود . سال های سالم پیش در ایران یکی از آشنایان تعریف می کرد که صاحب میلیونر یک کارخانه بیسکویت سازی در واقع وضع مالی خوبی در جوانی نداشته و به زور خود را به آمریکا می رساند تا درس بخواند . در یک پرواز داخلی در ۱۹۵۹ توسط آمریکن ایرلاین هواپیمای لاکهید الکترای ۱۸۸ چهار موتوره دچاره سانحه شد و در رودخانه ایست ریور سقوط می کند .۶۵ نفر و چند نفر منجمله این آقای ایرانی زنده می ماند. شرکت بیمه یکصد هزار دلار بابت این حادثه به وی می پردازد و وی نیز پول را به ایران می آورد و با آن کارخانه باز می کند . این داستان به نظر من افسانه می آمد تا اینکه داستان سقوط این هواپیما را در اینترنت خواندم و تمام جزییات آن با داستان وفق می کرد .
باید گفت که پرواز با خلبان خوب و یا بد می تواند گاه فرق بین مرگ و زندگی باشد. مسافرانی که اخیرا زنده از هواپیمای جت فوکری که در بیابان های اصفهان به زمین نشست خارج شدند می توانند شهادت بدهند که خلبان چگونه جان آنها را از مرگ حتمی نجات داده است.

۳۰۱ نفر مسافر و خدمه هواپیمای سه موتوره l_1011 شرکت هواپیمایی سعودی از بهشت و جهنم می توانند شهادت بدهند که باوجود دود و آتش در داخل هواپیما خلبان توانست هواپیما را به زمین بنشاند ولی به جای ترمز فوری و باز کردن درها و سرسره های نجات وی هواپیما را به طرف ساختمان فرودگاه هدایت کرد و همین سه دقیقه تاخیر باعث آتش گرفتن کامل هواپیما و مرگ همه منجمله خدمه پروازی شد.

اگر آدم خوش شانسی باشید در هنگام حادثه یا سوار هواپیمای خلبان ایرانی خودمان که در بیابان های اصفهان هواپیمای جت را سالم به زمین نشاند خواهید بود و یا با کاپیتان یونایتد ارلاینز که در ۱۹ ژوییه ۱۹۸۹ پس از اینکه موتور عقب هواپیما سه موتور دی سی_۱۰ در روی هوا متلاشی شده و سیستم هیدرولیک را از بین برده توانست فقط با استفاده از موتور چپ و راست و افزودن یا تقلیل قدرت موتور هواپیما را به فرودگاه سیوسیتی آیوا ببرد و به ماموران امداد ، وقت کافی بدهد که بتوانند در اطراف باند مستقر شوند. در هنگام پایین آمدن هواپیما ناگهان یک بال به طرف زمین متمایل شد که به علت کار نکردن شهپرها خلبان نتوانست آن را به موقع صاف نماید و هواپیما معلق زنان به زمین خوره و آتش گرفت. اگر چه ۱۱۲ نفر از جمله یک خلبان ایرانی به نام فرهاد که جزو مسافران بود در این حادثه کشته شدند ولی ۱۸۴ خدمه و مسافر از جمله خلبانان هواپیما از این حادثه جان سالم به در بردند. تمام متخصصین تاکید کردند که خلبانان مهارتی بیش از اندازه نشان داده اند والا همه مسافران باید کشته می شدند. یک سوم مسافران به علت تنفس دود کشته شدند.
خلبانانی که دستور العملهایی که پروازی را مو به مو اجرا کرده و هواپیما و پرواز را به شوخی نمی گیرند. خلبانانی که در تمام طول پرواز ششدانگ حواسشان به درجات هواپیما و اطراف هواپیما متمرکز است. خلبانانی که با مهارت خود کمبودهای هواپیما را جبران می کنند.آنهایی که مطمئن می شوند که مکالمات برج را درست شنیده و آن را مو به مو اجرا می کنند. همچننین تکنسینهایی که در تعمیر و نگهداری هواپیما کمال دقت را می نمایند. این خلبانان معمولا آنهایی هستند که سالم به سن بازنشستگی می رسند و میتوانند اثبات کنند که هواپیما وسیله خطر ناکی نیست و این روز ها از این خلبانان در جهان کم نیست.
می گویند : خلبان شجاع وجود دارد و خلبان پیر نیز وجود دارد ولی خلبان پیر و شجاع وجود ندارد!!
در این احوال بودم که آقای مهندس عبدی تماس گرفتند که بعلت بدی هوا پرواز ناصرخان با تاخیر انجام می شود و از من خواستند که به دفتر بروم و استراحت کنم . با خیال راحت تری به خارج از سالن فرودگاه رفتم و روی صندلی محوطه مدتی استراحت کردم و مشغول هواخوری شدم ، سپس با تاکسی به طرف دفتر ناصرخان رفتم و مشغول استراحت شدم .ساعت از ۲ نیمه شب گذشته بود که ناصرخان آمدند . از دیدن ایشان خیلی خوشحال شدم و کمی با هم خوش و بش کردیم و با وجود اینکه کمی در ناحیه کمر و گردن درد احساس می کردم ، اما از خستگی خوابیدم .
من بخاطر مسافرت زیاد هوایی و تمرین با سیمولاتور در حد یک خلبان Solo از پرواز اطلاعات داشتم و در شرایط بد آب و هوایی هم با چند مدل هواپیما پرواز کرده بودم و به همین دلایل وحشت زیادی از این قضیه نداشتم . صدای جیغ ، داد و فریاد که بخاطر ترس از مرگ تبدیل به نعره های وحشتناکی شده بود بر روح و روان من آثار بدی بجا گذاشت و در اثر انحراف به چپ ناگهانی هواپیما مهره گردن و ستون فقراتم و کمرم دچار آسیب گردید . تا این لحظه هم که در حال نوشتن این متن هستم با مصرف داروی مسکن و ماساژ با کرم های مخصوص توانسته ام ادامه بدهم .

ادامه دارد . . . . .





ژانویه
13

دبی پایگاه اقتصادی امارات

برای یک سفر انفرادی کاری به دبی پیرو سفر قبلی از طرف شرکت اعمار سیستم (مهندس مجید عبدی) مامور شدم . هرچند اصلا شرایط مساعدی نداشتم ! ! ! اما پذیرفتم . بعلت پیگیری مشکلات در آخرین لحظات به پرواز رسیدم ! (پرواز بسته شده بود که با همکاری مسئول پرواز که یک خانم بود توانستم در لیست پرواز قرار بگیرم) . سفر من ساعت ۳ بعدازظهر سه شنبه هشتم آبانماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت (۲۹ دسامبر ۲۰۰۹ دقیقا دو روز قبل از سال جدید میلادی) با پرواز هواپیمایی آسمان شروع شد. هواپیما از نوع فوکر ۱۰۰ بود که بسیار تمیز و نو بود . برای آرامش درونی خودم در طول کامل پرواز متوسل به شنیدن آثار موسیقی کلاسیک (کنسرتوهای باخ) توسط گوشی موبایلم شدم . کنار پنجره هواپیما بعلت صاف بودن شرایط جوی ، شاهد غروب خورشید در پهنه نیلگون خلیج فارس بودم . انعکاس غروب خورشید از روی خلیج ، داخل کابین هواپیما را به انوار رنگی مزین کرده بود ، که با شنیدن قطعه پاوان اثر گابریل فوره لذت غیر قابل توصیفی در من ایجاد کرده بود و باعث یک فراموشی موقت از مشکلات جاری شده بود . پرواز طبق برنامه در فرودگاه دبی به زمین نشست . دبی دارای یک فرودگاه بین اللملی است که در دنیا به عنوان یکی از بهترین فرودگاههای دنیا با استانداردهای بالا شناخته شده است . این فرودگاه دارای دو ترمینال است که ترمینال دوم آن بخاطر پروازهای بیشتر از ایران ، افغانستان ، پاکستان ، هند و …… شلوغتر است . در ضمن ترمینال شماره سه هم در حال احداث می باشد. پس از هدایت بسوی سالن مخصوص ، با تاییدیه پاسپورت و ویزا بسوی تاکسی های مستقر در محوطه رفته و با گرفتن یک تاکسی به محل دفتر شرکت که از قبل هماهنگ شده بود که مدت اقامت در دبی را آنجا طی کنم ، حرکت کردم . در طول راه با حسرت به این شهر پر زرق و برق نگاه می کردم.
دبی یکی از امیرنشین های هفتگانه کشور امارات متحده عربی است که طی سالهای اخیر به مهمترین قطب گردشگری و تجاری منطقه خاورمیانه تبدیل شده است و توانسته به کمک و یاری سرمایه گذاری های کلان و زیربنیادی مهمی که توسط دولت امارات متحده عربی اعمال شده و همچنین با استفاده بهینه از مدیریت صحیح و کاربردی مدیران با تجربه در زمینه های مختلف شهر سازی ، توریسم ، علوم دانشگاهی ، فعالیت های مختلف تجاری ، اداری و مسکونی و در نهایت با بهرگیری بجا و درست از نیروی انسانی عمدتا ایرانی ، پاکستانی ، هندی ، فیلیپینی ، چینی و …… در زمینه های مختلف مدیریتی ، کارمندی ، کارگری و خدماتی از بیابان بی آب و علفی به نام دبا (در زبان عربی یعنی ملخ) به شهر پر رونق و آبادی به نام دوبی تبدیل گردد .
جاذبه های توریستی دبی که در واقع می تواند اولین مقصد سفر برای هر ایرانی مشتاق به مسافرت آنهم با کمترین هزینه و وقت باشد ، با تمام زیبایی و شاید منحصر بفرد بودن آنها بسیار محدود هستند . برج العرب (مهمترین هتل ۷ ستاره دنیا) ، پارک آبی وایلد وادی ، پیست اسکی مسقف ، بازارهای خرید متنوع و مختلف در سطح شهر ، منطقه ساحلی جمیرا ، تور صحرای رمل (سافاری) ، تور دریا (خور) و چند جاذبه دیگر از مهمترین جاذبه های توریستی دبی هستند ولی در کنار امنیت و نظم شهری برای توریستها و کسانی که دبی را برای زندگی دائم انتخاب می کنند و همچنین وفور و تنوع اجناس برای تجار و توریستهایی که مخصوصا با قدرت بالای پولی (دلار یا یورو) پا به دبی می گذارند بسیار حائز اهمیت است .
تاکسی ها عمدتا از نوع تویوتا کمری و دارای تاکسیمتر هستند . ترافیک بخاطر کوچکی دبی و حجم زیاد ماشین های شخصی دست کمی از تهران خودمان ندارد مخصوصا پارک اتومیبل که یک معضل اساسی است. تنها تفاوت در نظم اتومبیل هایی است که در ترافیک متوقف هستند . با پرداخت هزینه تاکسی به دفتر شرکت رفتم که منشی فیلیپینی (خانم لا لا) منتظر من بود که با آمدن من تماسی با مدیر شرکت ناصر گرفت و ایشان پس از دقایقی آمدند و ساعاتی را با هم گذراندیم و با یکدیگر شام خوردیم و سپس ایشان به منزل خویش رفتند و منهم به محل اقامت برگشتم و با گشت و گذاری در اینترنت در بهشت برین خاورمیانه به خواب رفتم .
روز اول : از صبح شروع به پیگیری کارهای محوله کردم و تا شب ادامه دادم . شب دوباره با ناصر گفتگو و سپس کمی در بازار قدم زدیم و بعد شام را باهم صرف کرده و هرکدام به محل استراحت خویش رفتیم .
روز دوم : مثل روز قبل با پیگیری کارها وقت را گذراندام که بعدازظهر ناصر برای انجام کارهای دفتر خویش در جزیره کیش ، کشور امارات را ترک کرد. امروز حال و هوای دبی بخاطر شب سال نو میلادی کمی متفاوت به نظر میرسید و کمی شلوغتر از حد معمول بود ، از اینرو منم تصمیم گرفتم بیشتر بیرون بمانم و حس و حال مردم را بیشتر مشاهده کنم . تا ساعت حدود ۱ نیمه شب ، خسته از پیاده روی طولانی به محل استراحت برگشتم .
روز سوم :

نکته قابل تامل در سفر به دبی که مطمئنا نگاه هرکسی را به خود جلب می کند ، روند ساخت برج های بلندمرتبه و منحصر بفردی است که بصورت قارچ گونه درحال توسعه و زیاد شدن هستند . برج دبی یا برج الخلیفه با ۸۲۸ متر ارتفاع و ۱۶۰ طبقه که در حال حاضر عنوان بلندترین سازه ساخته دست بشر را به خود اختصاص داده است در اتوبان شیخ زاید خودنمایی می کند . ساخت این برج در سال ۲۰۰۴ شروع و در چهارم ژانویه ۲۰۱۰ (بدون یک روز تاخیر طبق برنامه ! ! !) گشایش یافت . (نام “خلیفه” در روز بهره‌برداری توسط شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، امیر دبی و به افتخار وی به این برج داده‌شد)
برج خلیفه تا زمان افتتاح ۷ رکورد دارد :
• بلندترین برج جهان
• بلندترین سازه جهان که بدون کمک کابل و یا وسیله دیگری سرپاست
• دارا بودن بیشترین طبقات
• دارا بودن بیشترین مساحت طبقات بین ساختمان‌های جهان
• بزرگترین بالکن برای تماشای نمای بیرون برج
• دارا بودن آسانسور با بیشترین مسافت طی شده
• دارا بودن بلندترین آسانسور باربری جهان

ابتکارهای دوستدار محیط زیست
هوای گرم و مرطوب دبی به همراه سیستم خنک کننده پیشرفته برج باعث می‌شود تا حجم زیادی بخار آب و رطوبت از طریق سیستم کندانسور دستگاه‌های خنک کننده به مایع تبدیل شود. حجم این آب مایع در سال به ۱۵ میلیون گالن برابر با حجم ۲۰ استخر سایز المپیکی می‌رسد و برای مصارف مختلف استفاده می‌شود.
تمیز کردن برج
نمای برج خلیفه ۲۶ هزار شیشه دارد. تمیز کردن این شیشه‌ها تنها با استفاده از یک سیستم بالابر پیشرفته انجام می‌شود و تمیز کردن کامل آن ۲ تا ۳ ماه طول می‌کشد.
پایه برج
یکی از شاهکارهای مهندسی که در برج نظر هر متخصصی را جلب می‌کند، قرار دادن ۵۰۰ هزار تون وزن برج بر روی یک فریم مثلث شکل با ارتفاع ۳٫۷ متری است.
این فریم از میلگردهایی به قطر ۱٫۵ متر که در عمق ۵۰ متری زمین فرو رفته است تشکیل شده‌است.
مقابله با باد در ارتفاع ۸۰۰ متری
بیش از ۴۰ تست تونل باد مختلف بر روی برج خلیفه انجام شده‌است تا تمام آثار باد در ارتفاع ۸۰۰ متری از سطح دریا بر روی برج مشخص شود.
برج خلیفه از سه بخش پایینی، میانی و بالایی تشکیل شده‌است. هر کدام از این قسمت‌ها به گونه متفاوتی طراحی شده‌اند تا در برابر جریان باد و همچنین تغییرات فشار و دما رفتارهای متفاوت و آرمانی داشته باشند.
وسایل حمل و نقل به بالای برج
در برج خلیفه ۵۸ آسانسور و ۸ پله برقی به طور مداوم کار حمل و نقل ساکنین به طبقات مختلف برج را انجام می‌دهند.
آسانسور بار و آتش‌نشانی برج توانایی حمل ۵۵۰۰ کیلوگرم جرم را دارد و بلندترین آسانسور باری جهان است.
آسانسورهای برج قابلیت برنامه ریزی هوشمند برای مواقع تخلیه اضطراری و آتش‌سوزی را دارند.
چند آسانسور که به افراد نمایی از بیرون برج را می‌دهند ظرفیت ۱۲ تا ۱۴ نفر را دارند و با سرعت ۱۰ متر بر ثانیه حرکت می‌کنند.
فواره دبی
در بیرون برج یک فواره ۲۱۷ میلیون دلاری قرار دارد که طراحی شرکت WET Design است و توانایی پرتاب آب به ارتفاع ۱۵۰ متری را دارد.
این فواره با داشتن ۶۶۰۰ لامپ در ۵۰ رنگ مختلف مناظری زیبا در محوطه بیرون برج خلیفه ایجاد می‌کند.





اکتبر
27

نمایشگاه جیتکس ۲۰۰۹ دبی

برای بازدید از بیست و نهمین نمایشگاه Gitex و بررسی بازار کار و فرصتهای تجاری از طرف شرکت (اعمار سیستم) همراه با همکار گرامیم (مهندس توسلیان) عازم دوبی شدم . چند روز قبل از حرکت طبق معمول با Google Earth منطقه رو حسابی بررسی کردم ، مخصوصا که یک روز قبل از حرکت مدیر شرکت (مهندس عبدی) حسابی ما رو برای این سفر توجیه کردند ! از حدود یک هفته قبل دچار آنفلونزای شدیدی شده بودم ، که با تزریق ۷ تا پنیسلین دردآور تونسته بودم روپا بایستم !
دوشنبه ۲۷ مهرماه ساعت ۸ صبح سال ۱۳۸۸ پرواز داشتیم که مدیر شرکت برای بدرقه آمدند و ما رو تا سالن تشریفات همراهی کردند . پرواز کمی با تاخیر انجام شد ! هواپیما یک توپولوف TU-154 متعلق به شرکت هواپیمایی تابان بود . داخل کابین این پرواز خارجی بشدت فرسوده بود که باعث نگرانی و دلهره میشد ! پذیرایی هم با پروازهای داخلی این شرکت تفاوت چندانی نداشت !
حال بپردازم به دوبی :
دُبی یا دوبی یکی از امیرنشین‌های هفت‌گانه امارات متحده عربی است. دبی بیشترین جمعیت را در میان این هفت امارت دارد و دومین امارت بزرگ آن، و با تنها ۵ درصد از مجموع وسعت خاک امارات عربی متحده (۴٬۱۱۴ km²) بعد از بزرگترین امارت ابوظبی (۶۷٬۳۴۰ کیلومتر مربع) با بیش از ۸۵ درصد از کل مساحت امارات متحده عربی می‌باشد. دبی از دیگر امارت‌های امارات متحده عربی متمایز می‌باشد از این لحاظ که درآمد نفت آن تنها ۶٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد و اکثر درآمد امارت دبی از منطقه آزاد جبل علی یا (JAFZ)، فروش ملک به اتباع خارجی در مناطق آزاد، اعطای اقامت، صدور مجدد کالا (Re-Export)، ترانزیت مسافر و کالا و همچنین قسمت بزرگی نیز از گردشگری و دیگر خدمات مالی و تجاری تشکیل می‌گردد. تأسیسات و پیشرفتهای زیاد در صنایع و فعالیتهای مختلف در دبی باعث شده تا توجهات جهانی را در تمام زمینه‌ها و پروژه‌ها جلب کند، از جمله رویدادهای ورزشی و کنفرانسها.
بعد از ۵/۱ ساعت پرواز و با اعلام ورود هواپیما به حریم هوایی امارات متحده عربی توسط سرمهماندار رفته رفته روسری خانمهای محترم به کنار رفت و مانتوها جای خودشون رو به تاپ و تی شرت ( اکثراً بدون آستین ، دادند ) . بعضی ها در مورد این دگرگونی حال و احوال می پرسیدند و خودشون جواب دادند “معلومه داریم به دبی نزدیک می شیم” ! ! دیدن چهره های بعضی از افراد که محو تماشای خانمهای محول الحال شده بودند جالب و دیدنی بود ! ! !
بعد از دوساعت پرواز هواپیما آماده نشستن در بزرگترین فرودگاه خاورمیانه می شد . فرودگاه بین المللی دبی دارای یک مرکز خرید می‌باشد. این فرودگاه جوایز بسیاری به خاطر طراحی و سرویس عالی اش برده‌است. فرودگاه بین المللی، مرکزی، جهانی دبی که در حال ساخت می‌باشد، یک منطقه آزاد تجاری را در داخل دبی فراهم . این فرودگاه دارای ۴ زیر شاخه بزرگ می‌باشد. در بدو ورود به دبی از پنجره هواپیما تونستم برای لحظاتی این جزایر رو ببینم :
مجمع الجزایر کوچکی که نقشه قاره ها و خشکی های دنیاست … و نیز سه جزیزه نخل شکل که یکی در دیره و دیگری در جمیرا و سومی در جبل علی ( بندریا گمرک آزاد دبی ) قرار گرفته و استفاده تفریحی و تجاری و مسکونی ازشون میشه :

جزیره نخل جمیرا:
جزیرهٔ جمیرا ( جمیرا نام ده کوچکی بوده ) یکی از پروژه‌های سه گانهٔ ساخت سه جزیره به نامهای جمیرا، دیرا و جبل علی می‌باشد. این جزیره در آبهای خلیج فارس قرار دارد و دربارهٔ آن اینگونه گفته شده که از ماه قابل رویت است. این جزیرهٔ انسان ساخت به شکل نخل است و دارای ۱۷ شاخهٔ عظیم که توسط یک حصار ۱۲ کیلومتری حفاظت شده می‌باشد. این منطقه تفریحی کامل شود، دارای ۲۰۰۰ ویلا، ۴۰ هتل لوکس، مراکز خرید، سینما و امکانات دیگر خواهد بود. برای به سطح آب رساندن این سازه، بسیار بیشتر از ۵۰ میلیون متر مکعب خاک مورد نیاز است. ساخت این جزیره در سال ۲۰۰۱ آغاز شده و در سال ۲۰۰۸ به پایان رسید. این جزیره در زمان اتمام پذیرای ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر خواهد بود. مساحت این جزیره ۵ در ۵ کیلومتر است. جمیرا بزرگترین جزیرهٔ انسان ساخت است و حدودا ۴۰ هزار کارگر درگیر ساخت آن بوده‌اند. در جزیره یک مونوریل با ظرفیت حمل ۲ تا ۳ هزار مسافر در روز به خارج و داخل جزیره ساخته خواهد شد.

جزیره نخل دیرا:
این جزیره ساخت آن از سال ۲۰۰۴ آغار شده و تا ۲۰۱۵ ادامه دارد. این جزیره نخل مانند دارای ۴۱ شاخه می‌باشد و مساحتی بیش از پاریس را در بر می‌گیرد و به بیش از یک بیلیون متر مکعب شن و سنگ نیاز دارد. این جزیره مساحتی به طول ۱۴ و عرض ۸٫۵ کیلومتر را دربرمی گیرد. و ۸۰ کیلومتر مربع مساحت کل آن است. این جزیره در برگیرندهٔ تفرجگاهها، مناطق مسکونی، مراکز خرید، امکانات ورزشی و کلوب‌ها می‌باشد. مناطق مسکونی بر روی شاخه‌ها قرار دارد.

جزیره نخل جبل علی :
ساخت این جزیره در سال ۲۰۰۲ آغاز شد و انتظار می‌رفت که در سال ۲۰۰۸ به پایان برسد ، اما هنوز بخاطر مشکلات اقتصادی پیش آمده نیمه تمام مانده ! این جزیره ۵۰٪ از جمیرا بزرگتر است و شامل ۶ مرکز تفریحی ، یک پارک آبی، دهکده دریا و موج شکن‌ها می‌باشد. این سه جزیره خط ساحلی دبی را ۱۲۰ کیلومتر افزایش می‌دهد.
بالاخره از اونهمه نعمت خدادادی شن و سنگ که در بیایانهای شبه جزیره عربستان رها شده علیرغم بهم خوردن معادلات زیست محیطی … باید استفاده معقولی بعمل آید تا این چنین صرف پروژه های تجاری و مسکونی و سپس به دلار برسد !!
بر روی شاخه های نخل مناطق مسکونی رو میشه دید . هتل ۵ ستاره بزرگی رو بر روی نخل جمیرا ساخته اند که یکی از ویژگیهاش داشتن آکواریم بزرگ هستش … سبک معماری اون مدرن و بسیار زیباست .
هتل زیبای آتلانتیس و سبک معماری منحصر بفرد و ساحل اختصاصی اون ….
میگن ” آتلانتیس ” نام همون قاره گمشده است که اکنون با کمک دلارهای نفتی سر از دبی در آورده !!
این جزایر سه گانهٔ نخل هشتمین عجایب جهان نامیده شده‌اند .
بعد از نشستن پرواز به سالن تشریفات هدایت شدیم . با ورود یک فرودگاه دیدم که ۷۲ ملت توش بودند (البته ترمینال شماره دو و صد البته در ترمینال شماره یک ، حتما ۱۴۴ ملت ! ! !) و همه چیز داشت بسیار سریع و با دقت پیش میرفت. بعداز عکسبرداری از عنبیه چشم و تشریفات پاسپورت و ویزا برای کنترل بار رفتیم و من که جز یک چمدان کوچک با محتوای لباس بیشتر نداشتم ، مورد بازرسی بدنی در اتاقک های مخصوص قرار گرفتم ! ! ! مامور بازرسی با لهجه بد انگلیسی دنبال پول از لابلای کت و شلوار من میگشت و ظاهرا از اینکه چیزی نصیبش نشده بود با زبان عربی با خودش غرولند میکرد ! ! ! شاید هم میگفت : این بینوا بدون پول برای چی اومده دوبی ؟
توسط Transfer که یک پسر جوان ایرانی بود به هتل RIO که محل اقامت ما بود ، هدایت شدیم . هتل نسبتا کوچک و تمیزی که مدت زیادی از ساخت آن نمی گذشت . مدیر داخلی هتل یک جوان مصری بود اما سایر پرسنل همه هندی بودند !
بعد از جابجا شدن و کمی استراحت برای صرف غذا به رستوران هتل مراجعه کردیم ، که با دیدن غذا و بو کردن فهمیدیم که سرآشپز هتل هم هندی تشریف دارند ! ! ! چیزی که اونجا فراون یافت میشه رستورانهای هندیه .. قیمت مناسبی هم دارن .. ولی یادتون باشه توی رستوران هندی از یک هندی هیچگاه نپرسین که : غذاتون خیلی که تند نیست ؟ ! زیرا بهتون میگه : نه ..اصلا !! …. چون مفهومی که اون برای تندی قائله با اونچه که شما تند میدونین خیلی فرق داره ! ولی سفارش دوغ رو فراموش نکنین . چون مرهمی روی زبان و گلوی سوخته شما خواهد بود !!بحرحال با دهانی سوخته و آش ولاش برگشتیم به اتاق ! ! ! و تا بعداز ظهر بعلت خستگی و بیدارخوابی شب قبل خوابیدیم .
بعداز ظهر برای پیگیری امور محوله به الخلیج سنتر رقتیم که یک مرکز تجاری هست که در طبقه دوم اون شرکت اماراتی اتصالات شعبه خیلی بزرگی داره . دوبی شهر بزرگ و بسیار مدرنیه . پر از ساختمون های سر به فلک کشیده و شیک . خیلی هم از تهران تمیز تره . ولی اگه توی هوای گرم اونجا خل شدین و پیاده محله هاش رو بگردین ، جاهای فقیر نشین رو هم می بینین که هندی ها و فیلیپینی ها و چینی ها اونجا زندگی می کنن. اتاق هائی که ۱۰-۱۵ نفر توش فقط می خوابن و هیچ امکاناتی نداره ! از وسط شهر یه خور میگذره ( یه کانال شبیه رودخونه که به دریا وصله و آب دریا توش جریان داره ) این خور شهر رو به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می کنه. قسمت شرقی اسمش ( دیره ) است و قسمت غربی ( بردوبی ). بردوبی جدید تر و شیک تر از دیره است. روی این خور ۲ تا پل هست که دو طرف شهر رو به هم وصل می کنه و یه تونل زیرگذر هم هست. من انتظار داشتم حد اقل ۱۰ تا پل زده باشن ! توی دوبی بر خلاف انتظار عرب نمی بینید ! چیزی که بیشتر از همه دیده میشه هندیه ! فکر کنم ۶۰ درصد کل جمعیت اونجا هندی هستن ، بقیه هم چینی و فیلیپینی و ایرانی ! ! !
با ورود به شهر خیلی افکارم عوض شد. همه مردم با هم و بدون مشکل با هم زندگی میکردند. تمام مردم (حتی اون عربها که من فکر میکردم ! ! !) مشغول به کار بودند و بدون هیچ ناراحتی و دردسری با هم مراوده مالی داشتند. در هیچ فرمی خبری از مذهب نبود. میخواهم یک اعترافی بکنم : من فکر میکردم که ایرانیها بسیار خوش فکر هستند و اصلا نژاد پرست نیستند ولی واقعا اینجوری نیست (البته دور از جون شما). در هیچ فرمی خبری از هیچ اطلاعات خصوصی نیست و همه با هم بدون هیچ مشکلی مشغول زندگی هستند (یا میشه گفت که با کمترین مشکل) جالبتر از همه اینکه ، اونها این برنامه ها رو از سال ۱۹۹۱ شروع کرده اند. البته در اینکه تمام این عظمت هیچ پشتوانه تاریخی نداره شکی نیست ولی اونها از هیچ شروع کرده اند و انرژی ا.ت.م.ی هم نداشتند. به هر حال یک خاصیت ما ایرانیها اینه که میخواهیم هر کاری رو از ۰ خودمون شروع کنیم!
به هر حال خیلی خوشحال شدم که این عربها که ملخ خور میدونیمشون بسیار پیشرفت کرده اند. حالا فرض کنید که ۶۰ سال دیگه در ایران به این نتیجه میرسند که تهران دیگه درست بشو نیست و دیگه نمی شه راه حلی برای مشکلاتش پیدا کرد (بعد از میلیارها دلار خرج کردن البته) بعد به این نتیجه میرسند که باید یک شهر جدید بسازند (البته تا اون موقع اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ ایران هم مثل تهران وضعشون خرابه و ازشون نا امید شده اند) ! پس شروع میکنند با ساخت شهر جدید مثلا در مرکز ایران (کنار کویر) و تازه میشیم ۱۹۹۱ دوبی و چون پول دیگه نیست از خارجیها خواهش میکنند که بیایید سرمایه گذاری کنید و اونها هم پول میارند و هم تکنولوژی (البته تا اون موقع نفت به سلامتی تموم شده و ما داریم از انرژی ا.ت.م.ی استفاده میکنیم) و دلیلشون موفعیت استراتژیک ایرانه و پس از چند سال خیلی چیزها عوض میشه (نمی گم خوب میشه یا نه!).
خدا کنه من زنده باشم و ببینم اینا رو و برای نوه های خودم تعریف کنم که ما چه زندگی داشتیم و واسه یک امتحان MCSE یا IELTS یا سیسکو و چه جاها نمی رفتیم و چه کارها نمی کردیم و اونها هر هر هر بهم بخندند! ! !
با خرید دو سیم کارت بنام DUO (همون ایرانسل خودمون البته نسخه عربیش !) تونستیم با خانواده های خودمون تماسی داشته باشیم ، البته از روی ناچاری ! چون خط ایرانسل من در امارات سرویس نمیداد ! ! ! کمی پیاده روی کردیم و بازارها رو برانداز کردیم بعد هم برگشتیم هتل و کمی تلویزیون شبکه های عربی رو نگاه کردیم و خوابیدیم .
روز دوم :
صبح ساعت ۷ صبح طبق معمول گوشی همراهم میخواست منو بیدار کنه ، که من پیشدستی کردم زنگ اونو از کار انداختم ! بلند شدم و رفتم اصلاح و بعد هم دوش گرفتم و بعد مهندس رو بیدار کردم و اونهم بعداز اصلاح و دوش ، دونفری خوش تیپ کرده وبا کمک مهندس کراواتم رو گره زدم و رفتیم صبحانه . باز هم صبحانه با چاشنی Spices ! ! ! حتی نمیشه سیب زمینی آب پز هندی ها رو خورد ! هندیها در از بین بردن طعم واقعی غذاها استادان بی نظیری هستن ! ! !
بعد از صرف Spices با تاکسی به سمت نمایشگاه جیتکس حرکت کردیم . جیتکس بزرگ‌ترین نمایشگاه تخصصی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات خاورمیانه می باشد که هر ساله از ۲۶ مهرماه تا ۳ آبانماه (برابر با ۱۸ اکتبر ۲۰۰۹) به مدت ۵ روز در محل نمایشگاههای دائمی دوبی برگزار می گردد که با استقبال بسیار شرکت‌کنندگان و بازدیدکنندگان دنیا روبه‌رو می‌شود .
کرایه تاکسی توی دوبی خیلی گرونه . تاکسی مترشون مثل برق شماره میندازه. یه مسیر ۱۵ دقیقه ای رو حدودا ۴۰ درهم میگیرن ( ۱۰ هزار تومن ) . تاکسی ها همه تویوتا کمری هستن. ظاهرا خطی و اینها هم ندارن. از ۱ تا ۴ نفر که سوار بشه، کرایه اش فرقی نداره. یه سری تاکسی هست که مثل ایران خطی هستن. اینا همه تویوتا هایس یا ماشین های بزرگ هستن که ۸-۹ نفر جا میگیرن و کرایشون هم ثابته ( ۵ درهم ) اتوبوس هم هست که بین ۱٫۵ تا ۲٫۵ درهم کرایه میگیره . ولی دیر به دیر میاد.
بعد از Register شدن مهندس وخرید بلیط به سمت سالنها رفتیم (من قبلا در ایران از طریق اینترنت در سایت نمایشگاه Register کرده بودم) . فضای بزرگ جیتکس با فضایی حدود ۶۰ هزار متر مربع خودنمایی میکرد . نمایشگاه امسال از ۴ بخش اصلی تشکیل شده بود. بخش اصلی نمایشگاه (کاربردهای تجاری)، بخش مخابرات و ارتباطات (Golf Comms) ، بخش کنفرانس ها و بخش لوازم مصرفی الکترونیکی.
سالن اول متعلق به دولت الکترونیک امارات متحده عربی بود که بیشتر به تشریح نرم افزارهای CRMP & Portal سازمانهای دولتی امارات پرداخته بود و اکثرا اماراتی بودند. سالن اوراکل با وسعت زیاد و طراحی جالبش بیشتر از سالنها خودنمایی می کرد هرچند که خارج از سواد من بود اما تونستم گشتی در محیط اون بزنم (خیلی ها هم بخاطر مانکن هایی که اونجا بودند ، مشغول سیر و سیاحت بودن ! ! !). ایران نیز در این نمایشگاه در غرفه ای به وسعت ۶۶ متر مربع و با مشارکت ۶ شرکت IT حضور یافته بود. علاوه بر این ۸ شرکت ایرانی دیگر نیز به صورت مستقل در نمایشگاه شرکت کرده بودند. متاسفانه حضور ایران بسیار کمرنگ بود ! ! !
توی نمایشگاه دیدیم که عده ای برای خوردن ناهار توی صف ایستادن ! فکر کردیم حتما غذای مناسبیه ! رفتیم توی صف و سفارش پیتزا دادیم ! مزه همه چیز می داد جز پیتزا ! ! ! با بی میلی و بزور نوشابه دادیم پایین ! ! ! دوباره ادامه بازدید و …..
انصافا که توالت های فرنگی تمیزی داشت . بعداز ظهر قبل از خروج از نمایشگاه هوس خوردن چایی کردیم که وسط یکی از سالنها مینی رستورانی بود . نشستیم و چایی سفارش دادیم که با حیرت از قیمت اون (۲۰ درهم برای دولیوان چای = ۵۴۰۰۰ ریال) کوفت جان کردیم ! ! ! البته با سیاستی که مهندس به کار برد ، دولیوان دیگه خوردیم که با همون قیمت محاسبه شد ! که این یکی حسابی چسبید ! ! !

روز سوم :
باز هم ساعت گوشی موبایل من ساعت ۷ صبح شرمنده شد ! با اصلاح صورت و دوش گرفتن و خوردن تندیهای عالم بعنوان صبحانه ، به طرف نمایشگاه حرکت کردیم ! در بدو ورود یک ربات انسان نما در داخل سالن های نمایشگاه به اجرای نمایش و شوخی و خواندن آواز می پرداخت و بازدید کنندگان را سرگرم می کرد. حرکات بسیار ظریف و نوع ارتباط او با انسان ها، باعث شگفتی هر بیننده ای شده بود. جمعیت بازدید کننده با موبایل ها و دوربین هایشان حرکات و سخنان او را ثبت می کردند که خود من هم توانستم یکی از نمایشهای این ربات رو روی دوربین تصویربرداری ثبت کنم . این ربات که قابلیت سخن گفتن، راه رفتن، نشستن روی ترک چهارچرخه مخصوص، شوخی کردن با مردم و آب پاشیدن روی آنها را دارد، با حرکات شگفت آوری در میان مردم حرکت می کرد بدون اینکه حتی با یک نفر برخورد کند ! او قادر است موانع را در تمام اطراف خود تشخیص داده و با حرکت دادن بموقع اندام هایش مانع از برخورد با آنها شود. حرکات سر و گردن و به ویژه خندیدن او و شوخی کردن با مردم، از او چهره ای محبوب در جیتکس ۲۰۰۹ ساخته، به طوری که حتی توجه بازدید کنندگان اروپایی نمایشگاه را نیز به خود جلب کرده بود. قد این ربات حدود ۲ متر بود .
ادامه دارد هنوز …..