آگوست
22

نکات جالب از مسابقات فرمول یک

-اولین مسالقه ی فرمول یک در پیست سیلوراستون انگلستان در مقابل جرج ششم پادشاه انگلیس برگذار شد.
-اولین برنده مسابقات گراندپری خوان مانول فانجیو با یک مازراتی در سال ۱۹۵۰ بود.
– یک ماشین F1 میتواند در ۴ ثانیه از سرعت صفر به یکصد و شصت رفته و مجددا به سرعت صفر باز گردد.
-تجربه ی ترمز با یک ماشین فرمول یک مانند برخورد با دیوار آجری با سرعت سیصد کیلومتر در ساعت است.
-یک راننده ی F1 در طی هر مسابقه تقریبا ۴ کیلوگرم وزن به خاطر گرما و نیروی جی از دست می دهد.





آگوست
16

حکمت

زن رو به خدا کرد و گفت: چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟ خداوند مهربانانه فرمود: عزیز من ! اگر با کشتن، تو را از شوهرت بستانند، به او هشت میلیون می رسد، ولی اگر او را بکشند تو صاحب شانزده میلیون می شوی !!! زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر …

شکست خورده ای در عشق را پرسیدند: عشق را به چه تشبیه می کنی؟ گفت: عشق مانند ستاره ای می ماند که هر چقدر دورتر باشد بیشتر به تو چشمک می زند و پر نور تر است و تا به آن رسیدی نه از چشمک خبری باشد و نه از نور!

به این دو مطلب حکمت آموز دقت کنید:
ازدواج یعنی از دست دادن توجه جمع کثیری از مردان و به دست آوردن بی توجهی یکی از آنها!
ترس پسرها از ازدواج دل بستن به یه دختر نیست بلکه دل بریدن از بقیه دخترهاست!
پی نوشت: بعضی وقتا که آدم چیزی برای نوشتن نداره باید از حکمت کمک بگیره!





آگوست
11

به سلامتی …..

به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

به سلامتی دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

به سلامتی سایه! که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

به سلامتی نهنگ! که گنده‌لات دریاست.

به سلامتی زنجیر! نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

به سلامتی کرم خاکی!نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

به سلامتی پل عابر پیاده! که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

به سلامتی رودخونه!که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

به سلامتی گاو!که نمی‌گه من، می‌گه ما.

به سلامتی دریا! که قربونیاشو پس می‌آره.

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع! که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره.





آگوست
06

ابتدا در این هوا ………

ابتدا در این هوا بودم تا دبیرستان را تمام کنم و وارد دانشگاه شوم،
سپس در این اندیشه بودم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم،
سپس در این هوا بودم تا ازدواج کنم و بچه دار شوم،
و بالاخره در این فکر بودم تا فرزندانم را بزرگ کرده و به مدرسه بفزستم و ….
اکنو هنگام مرگم فرا رسیده ……. و ناگهان
متوجه شدم ، تا کنون فراموش کرده بودم زندگی کنم ! ! !

پیتر دراکر