مارس
20

دلـت را بتـکان! Shake your heart !

به نام مهربانترین
In the name of the most compassionate

دلـت را بتـکان!
Shake your heart!

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن …
When your sorrows are over, step over them and forget them …

دلت را بتکان!
اشتباه‌هایت وقتی افتاد روی زمین،
بگذار همانجا بماند؛
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش،
قاب کن و بزن به دیوار دلت …
Shake your heart!
When your mistakes fall off to the floor,
Let them stay there.
Only, bend over them and find a lesson you learned,
Take it out, frame it,
and hang it on the wall in your heart …

دلت را محکمتر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم میریزد،
و تمام آن غم های بزرگ،
و همه حسرت ها و آرزوهایت …
If you shake your heart hard enough
All the grudges will be gone from it,
And all those big sorrows,
And all the regrets and desires …

Now this time shake it gently!
Your memories shouldn’t be lost
It doesn’t matter if they are bitter or sweet
Memories are memories
They have to be there, they have to stay there…
حالا آرامتر، آرامتر بتکان!
تا خاطره هایت نیفتد.
تلخ یا شیرین، چه تفاوت میکند؟
خاطره، خاطره است؛
باید باشد، باید بماند …

کافیست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد.
یک تکان دیگر بس است!
تکاندی؟
Enough shaking?
Um… no, there’s still dust on it
One shake will do
There you go!

دلت را ببین!
چقدر تمیز شد … دلت سبک شد؟
Look at your heart!
All nice and neat… feeling better?

حالا این دل جای «او» ست.
دعوتش کن!
این دل مال «او» ست …
Now this heart is Gods
Invite him into it.

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا …
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک «او» …
Everything fell off from your heart, everything, and now,
Now “you” are left there and a shiny heart
A heart and a framed lesson
A framed lesson and a bunch of memories
A bunch of memories and God…

خـانه تـکانی دلـت مبـارک!
Happy heart cleaning!





مارس
20

سال ۱۳۹۱ شمسی مبارک

norooz

بی چتر می باید دوید، در فصل خیس عاشقی
آن دم که خیاط ازل، پیرآهن سفید طبیعت را از هم می درد، بهار سبز با ردای خیس و بارانی اش، لبخند را بر لب سبزه های تازه رسته، جراحی می کند.
صدای پای بهار، پرندگان نغمه خوان را مست کرده و جشنواره رنگ ها، طلیعه تازگی را بشارت می دهد.
عمو نوروز با آن چرده سیاهش هم به مهمانی برف های سفید و آب شده دعوت می شود و حال اگر خوب گوش بسپاری، این روزها همه کائنات در جشن تولد دوباره زمین، به رقصی موزون و هماهنگ درآمده اند.

بهار و نوروز باستانی با حافظه تاریخی ما فارسی زبانان گره خورده است. دیرسالیانی است که این جشن شیرین و کهنه با تاروپود فرهنگ پارسی گویان درآمیخته و پاسداشت این سنت پرقدمت، نقش بی بدیلی در اتحاد و همدلی فارسی زبانان ایفا کرده است.

نوروز تنها به معنای آغاز سالی تازه نیست؛ این آیین کهن، به مثابه جشن فارسی زبانان و نماد هویت گویش ورانی است که زبان مادری شان “فارسی” است.

قرنها پیش “جمشید” آیین زیبای “روز نو” را بنا نهاد تا نوادگان “کوروش کبیر” در زیبا روز نخست بهار به ایرانی بودن خود افتخارو به یکدیگر شادباش گویند .
جشن نوروز، بیش از سه هزار سال قدمت تاریخی دارد، اما ثبت رسمی آن به عنوان یک جشن ملی، به ۵۳۸ سال قبل از میلاد برمی گردد. یعنی در زمانی که “کوروش دوم”، یکی از پادشاهان سلسله هخامنشی، بسیاری از زندانیان و محکومان جنگی را در این روز ملی، مورد عفو و بخشش قرار داد.
بی شک، خاستگاه اصلی این جشن فراملی، در دل خاک ایران پرگهر بوده است و از زمان سلسله هخامنشیان تا به امروز، نه تنها ایرانیان و فارسی زبانان، بلکه بسیاری از شهروندان آسیای میانه نیز از “نوروز” با شادباش و شکوه یاد می کنند.

در ایران و افغانستان، نوروز با آغاز سال جدید مصادف می شود اما در برخی دیگر از کشورهای همسایه، همچون آذربایجان و تاجیکستان، اولین روز از فصل بهار، آغاز سال جدید نیست اما جشنی ملی و فاخر است.

در جشن نوروز، خانه تکانی، عیدی دادن و چیدن سفره هفت سین، پای ثابت مراسم های این روز فرخنده است اما یکی از آیین های بسیار نیکویی که در ایام نوروز برگزار می شود و به کرات نیز مورد توجه قرار دارد، سنت “دید و بازدید” است.

در حقیقت، فارسی زبانان گوشه و کنار جهان، نه تنها این زنده شدن دوباره طبیعت را با تفکر و تعقل دریافته اند، بلکه این حیات دوباره و نعمت هرساله ی باریتعالی را نیز در قالب جشن “نوروز”، گرامی می دارند.
به یادتان می آورم تا همیشه بدانیدکه زیباترین منش آدمی, محبت اوست.
پس محبت کنید چه به دوست چه به دشمن، که دوست را بزرگ کند ودشمن را دوست.
ستاره بختتان بالا ، سپیده صبحتان تابناک ، سایه عمرتان بلند ، ساز زندگیتان کوک ، سرزمین دلتان سبز.

عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سالش را ……

The real happiness in Nowrus is for the ones who triumph their success at the end of the year , and not the beginning of a new year . . . .

سال جدید مبارک. عیدتان مبارک .