آگوست
17

توهمات ذهنی، شاید های عقلی

دنیایی با این همه شگفتی و وسعت دنیایی نیست که بتوان تنها آن را با یک جفت چشم دید و به آن اعتماد کرد، چه رسد به آنکه بخواهیم بنا به دیده های این چشم قضاوت کنیم. ” شاید ” یکی از کلماتی است که تازگی ها خیلی توجه ام را به خودش جلب کرده چون مسلم ترین حقایق را به چالش می کشد، بی آنکه به حقیقت گریزی متهم شود. شاید حقیقت روزمره این زندگی چیزی جز یک “توهم” منطقی نباشد که عادت کرده ایم به دیدن و باور آنچه که می خواهیم باشد. شاید هر روز صبح که خیلی ساده از خواب بیدار می شویم و از پنجره اتاق نگاهی به بیرون می کنیم همه آنچه که می بینیم تنها یک توهم ذهنی متجلی شده در یک فضای فکری قابل بسط در محیط مادی باشد. شاید آنچه که ما می بینیم همه آن چیزی نباشد که دیگران هم می بینند. شاید دنیا فقط برای من است، شاید هم فقط برای تو … و تمام اتفاقات آن فقط و فقط برای تو می افتد و آدم های دیگر با تمام ادا و اطوارهایشان فقط برای اینست که تو راهت را پیدا کنی! قدر مسلم اینجا آخر راه نیست! شاید تمام آنچه احساس میکنی و می بینی تنها برای آنست که آخر معلوم شود تو چه میکنی؟
به نظر من هر اتفاق چه خوب یا بد قابل تاثیر بر زندگی فردی است که در مسیر آن قرار میگیرد، یا بهتر است بگوییم قرار گرفتن هر فرد در مسیر هر اتفاق بنا به دلیلی است که بر روی ادامه زندگی وی تاثیر می گذارد، گاهی این تاثیر مهم و مشخص و بزرگ است، گاهی هم نه! گاهی ” تعاریف ” چهارچوبی محصور کننده هستند و استفاده از آن نتیجه ایی جز به بیراهه رفتن و نرسیدن به مقصد را در پی نخواهد داشت. بسیاری از قانون های مشهور هم چون قانون عمل و عکس العمل چنان در ذهن و دیده ما ریشه دوانده اند که انکار آنها برچسبی از جنس جنون را برای ما به ارمغان می آورد، حتی همین الان که این متن را میخوانی فکر کردن به نبود خیلی چیز ها برایت سخت است، خیلی از قانون ها، قانون هایی که بیشتر آنها را خودمان برای خود وضع کرده ایم، البته برای بسیاری از آنها استدلال و آزمایش و آمار داریم، در برخی دیگر پای تجربیات را به میان می آوریم، اما اگر همه آنها چیزی به جز توهمات شخصی نباشد چه؟ آنوقت باز هم دنیا همان دنیای قبلی است؟
صبر کنید ! می خواهید آنچه که عقل برایتان سال ها اندوخته است را به شک و تردید بفروشید … و بعد چه ؟
شک و تردید به نظر من خیلی خوب است، اما به شرطی که به تعالی آدمی کمک کند. ذهن خواسته یا ناخواسته سرعتی باور نکردنی برای رسیدن به بی پایه ترین نظریه ها دارد. عقل باید او را کنترل کند.