جولای
11

به یاد هم باشیم شاید فردا ….. !

مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید،
هیچکس به او کار نمی داد !
همه می گفتند : تو به هیچ دردی نمی خوری!
یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی شب گم شده بودند ،
مداد سفید تا صبح ماه کشید،
مهتاب کشید،
و آنقدر ستاره کشید،
که کوچک و کوچکتر شد.
صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد …..
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم نباشیم …..

هیچ دیدگاه

دیدگاهتان را بفرستید

دیدگاهی داده نشده است.

خوراک دیدگاه ها   نشانی بازتاب

دیدگاهتان را بیان کنید.